the one with the grenade

ساخت وبلاگ
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد... چیز... مخاطب گرامی. آقا انقدر که برای این استادای مسخره نامه نوشتیم شروع هر چیزیو اینجوری میریم. تابستونتون چجوریاس؟ خوش میگذره سیکس پکارو دراوردین؟ بدناتونو برنزه کردین؟ خلاصش که به خودتون رسیدین؟ آقا من امروز تصمیم گرفتم زندگی رو بر خود سخت نگیرم والا مگه آدم چند بار ۱۸ سالش میشه؟ چرا ازش لذت نبریم؟ از فردا شروع میکنم درسام رو میخونم و با روزی سه ساعت the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 20 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

خب اخیرا بنا به دلایلی کمتر و کمتر در خدمتتون بودم. دوباره قراره مثل قبل حتی هر چه بیشتر "خاطره نویسی" کنم. امروز روز خیلی خوبی نبود. صبح دیر بیدار شدم، با این که دیشب زود خوابیدم، بعد دیگه نرفتم ثبت نام گواهینامه نمیدونم چرا. بعد از خواب که بیدار شدم یکم دست و روم رو شستم بعد ناهار زدم تنهای تنها با ثیم سانگ نیروانا بعدش شروع کردم به دیدن بتر کال سال تصمیم گرفتم هر روز فقط یه اپیزود نگاه کنم بعد the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

امروز بعد از مدت ها (نزدیک ۱ سال) فوتبال بازی کردم گرچند از نفس خیلی زود میفتادم و خب افت کرده بودم ولی بد نبود. به هیچ وجه خوب که نبود یعنی اصلا خوش نگذشت. میشه بهش به چشم ورزش نگاه کرد که الآن مفصل ران و ماهیچه های اطرافش مخصوصا مفصل ران سمت چپم به شدت درد میکنه در اثر زمین خوردن زیاد. به هر حال امروز که از خواب بیدار شدم پنکیک درست کردم که تعریفی نداشت خیلی ضخیم بود و دیدم به هیچ وجه نمیپزه تب the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 32 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

به نظر من بهترین فیلم و بهترین کارتون دنیا شیر شاه یا همون د لاین کینگه. امروز روز عجیبی بود برای من. صبح برای خودم کاپوچینو ساختم و حسابی حال داد یکم به کارای خونه کمک کردم و یه آیه خفن قرآن رو پیدا کردم آیه ۲۳ سوره کهف که گفته بود نگین کار هاتون رو فردا انجام میدین و تصمیم گرفتم سعی کنم کارامو به فردا موکول نکنم. بعد باشگاه رفتم و برگشتم یه دوش گرفتم و بعد لاین گینگ رو دیدم بچه که بودم بارها نگ the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 27 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

ساعت ۴:۰۰ صبحه و منتال بریک داون من شروع شده تلگرام و اینستاگرامم رو روی گوشیم پاک کردم که یکم تنها باشم ولی فکر کنم باید اینترنت گوشیم رو قطع کنم. همش گوشیم دستمه طبق عادت، شاید باید گوشیم رو از خودم جدا کنم برای یه مدت. فکر کنم این بهتر باشه. خوابم نمیبره از سه که میگذره افکار منفی هجوم میارن به مغزم مغز منم که مریض، هیچی دیگه اینجوری میشه که دپ تر و دپ تر میشم. یه سری احساسات عجیب و غریب دارم the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 19 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

ما نه یه خواهر داریم که دخترش عروسی کنه بریم عروسیش، نه یه خواهر داریم عروسی کنه صفی رو دعوت کنم عروسیش نه هیچی دیگه. دیشب عروسی دختر عمم بود که دیروزشم حنابندون بود و اینا. امروز که از صبح زود بیدار شدم ( ساعت ۹ بود ولی خب خیلی زودتر از روزای دیگه بوده حدود ۴_۵ ساعت) دیگه دیشبش حال بدم رو نادیده گرفتم و گوشیمو گذاشتم کنار (به پیشنهاد فاطمه) تا خوابم ببره و بخاطر سوت کشیدن گوش هام (نگفتم که تو حن the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 35 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

جدیدا خیلی با محمد حسین میرم بیرون پیاده روی و باشگاه هم با اون میرم اخیرا یه بار هم رفتم خونشون دوتا دو بهم یاد بده یا به عبارتی کلا س dota 2 basic 101 عصرا ویالن تمرین میکنم و بعدش هم ساعت 6 میرم باشگاه هی میخوام درس بخونم هی نمیشه. خیلی بد میخوابم شبا با خودم قرار گذاشتم تا خسته نباشم نرم تو تخت خوابم. دیشب یعنی جمعه شب دختر داییم پارتی گرفته بود و منم دعوت کرده بود اولا من در حالت عادی هم حال the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

دیروز یعنی شنبه وقتی فهمیدم مشاوره ندارم، پاشدم برم کلاس ویالن امیدوارم که هرچه زودتر و زودتر بتونم پیشرفت درست حسابی بکنم. فعلا که تو مقدماتشم ولی از خودم راضی ام، بعد از کلاس رفتم کلی پیاده روی بعدشم رفتم که عینکم رو -بعد از یک ماه اینجورا- از حسام بگیرم، بعدم رفتم خونۀ رضوان دختر خاله مامانم (که شام پپرونی زدم اونجا) و بعدم خوابیدم که صبح ساعت هشت وقت مشاوره داشتم. سعی خودم رو کردم که دیر نشه the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 24 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

فک میکردم تموم شده یا حداقل خیلی کم شده تا دوباره سراغم اومد. دپرسد بودنم رو میگم از تولدم به اینور باز دپرسد میشم حتی تو وقتایی هم که شاد شادم بازم یه غم سوزناکی تو گلوم هست. احساس تنهایی خیلی شدیدی دارم. دیدین تو خواب بعضی وقتا خودتون رو از دید سوم شخص میبینین؟ جدیدا خیلی اینجوری میشم مثلا وقتی دارم ویالن میزنم وقتی دارم فیلم میبینم یا کتاب میخونم حس عجیبی داره انگار دنیای من از بقیه جداست و خو the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57

میدونین سخت ترین کار برای من حرف زدن و به طبع اون نوشتنه نمیدونم کدوم سخت تره ولی جفتشون سختن بسیار. تا حالا شده به شدت بی دلیل عصبانی باشین ولی نه بتونین کاری کنین نه هیچی. فقظ حس عصبانی بودن و خفگی. همیشه فکر میکردم که گوش خوبی ام ولی معلوم شد که اصلا گوش خوبی نیستم جدیدا فکر میکنم به این معنیه که بسمه دیگه حرف زدن. میخوام از این به بعد خیلی خیلی کمتر حرف بزنم. تا حالا شده که حس کنی داری به اطر the one with the grenade...ادامه مطلب
ما را در سایت the one with the grenade دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cwelcometomylife5 بازدید : 29 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 5:57